دنبال کننده ها

Categories

۲ دی ۱۳۸۹


لذت میبرم وقتی می بینم که توی موزیک ، توی Fashion و مد و آرایش و طراحی و نقاشی جوونهای ما واقعاً در سطح بین المللی حرفی برای گفتن دارن ،همون هایی که همه عمرشون رو در ایران گذروندند و بزرگ شده شرایط خاص خودشون هستند ولی میبینید که طراح لباس میا نشون داریم از بیژن پاکزاد بهتر ، آهنگساز و تنظیم کننده داریم از شوبرت آواکیان بهتر ، خواننده رپ داریم از 50 cent بهتر ! من فقط چند تا از هزاران رو نام بردم ، یادم نرفت که بگم میان همین ها هنرپیشه داریم که سر از هالیوود در میاره و کنار لئوناردو دیکاپریو فیلم بازی میکنه

برام بسیار جالب بود که وقتی طراحی صحنه و فیلم برداری از Catwalk و حرکت دوربین و نور پردازی رو میدیدم ، هیچ از Fashion TV کم نداشت

حیف که هنر و هنرمند ما پدری نداره که ازش حمایت کنه ، هنر و هنرمند ایرانی سر آخر مجبور هستش که فرزند خواندگی یکی دیگر رو بپذیره تا شاید رشد بیشتری بکنه و بشه بیژن های نوعی

نه تنها هنر و فرهنگ ما پدری نداره تا حمایت بشه ، مادری دلسوز هم نداره ، چون ملت ما هم مدام دنبال پارچه خارجی و دیزاین و دوخت خارجی هستند و دوست دارند که اگر پول زیادی خرج لباس میکنند در دبی و ترکیه و تایلند و ایتالی خرج کنند .

درود به این بچه های ایران که بهتر از ما بیزینس کردن و زندگی کردن رو تمرین میکنند ، بهتر از ما انگلیسی رو صحبت می کنند و بهتر از دیزاینر های پاریس و نیویورک دیزاین میکنند
۱۶ آذر ۱۳۸۹


دوستان من سلامی گرم به گرمای همون موقع که 1 لیتر آبجو خوردیم و 2 ساعت هست که داریم میرقصیم ،آخ که چه گرمای دلچسبی super HOT
برای اونهایی که دلشون برای یه همچین گرمایی تنگ شده ، یه مهمونی دوست دارند برن همه ایرانی و موزیک زنده فارسی و بار مشروب و جای با کلاس و این حرفا ....
2 تا از موزیسین های خوب و نامی سیدنی که در موسیقی رقص و شیشو هشت نام آور هستن (داوود اردلان و انوش ) یه برنامه رقص پارتی گذاشتن توی North Sydney Leagues club آردین و فرشید هم که تقریبا تازه از ایران اومدن هم هستند و یه رقصنده هندی تبار به نام شیوا (شیوا البته تا اونجا که من میدونم مرد هستش ، اونجا نیاین یقه من رو بگیرید بگید پس شیوا کجاست ) هم اجرای برنامه داره و خلاصه شب ترکوندن هستش دیگه .
تاریخ هم روز boxing day هستش ، 26 دسامبر قیمت بلیط هم فکر کنم 30 یا 25 دلار هستش که از فروشگاه های ایرانی می تونید بخرید .

از اونجا که بیشتر مطالب وبلاگ من هات هستش و مربوط به عیش و طرب و قر کمر و شاه فنر و گیسوی کمند و ....
از قدیم اونی که کچل بود رو اسمش رو می زاشتن زلفعلی ، حالا من خودم که اهل این حرفا نیستم نمی دونم چرا وبلاگم راجع به این مسایل هستش !

گفتم بنویسم که بیخبر نمونید
یادتون باشه که مهاجرت کردین که حال بیشتر بکنید ، کار میکنید که زندگی کنید ، یه وقتی زندگی نکنید که کار کنید !!



۹ آذر ۱۳۸۹
امروز فرامرز یه ایمیل قشنگ فرستاده بود ، دیدم ارزش داره بزارم توی وبلاگ :


همه ما خودمان را چنين متقاعد مي كنيم كه زندگي بهتري خواهيم داشت اگر:

شغلمان را تغيير دهيم

مهاجرت كنيم

با افراد تازه اي آشنا شويم

ازدواج كنيم

فكر ميكنيم،‌ زندگي بهتر خواهد شد اگر:

ترفيع بگيريم

اقامت بگيريم

با افراد بيشتري آشنا شويم

بچه دار شويم

و خسته مي شويم وقتي:

مي بينيم رئيسمان نمي فهمد

زبان مشترك نداريم

همديگر را نمي فهميم

مي‌بينيم كودكانمان به توجه مداوم نيازمندند

بهتر است صبر كنيم ...

با خود مي گوييم زندگي وقتي بهتر خواهد شد كه :

رئيسمان تغيير كند، شغلمان را تغيير دهيم

به جاي ديگري سفر كنيم

به دنبال دوستان تازه اي بگرديم

همسرمان رفتارش را عوض كند

يك ماشين شيك تر داشته باشيم

بچه هايمان ازدواج كنند

به مرخصي برويم

و در نهايت بازنشسته شويم....

حقيقت اين است كه براي خوشبختي، هيچ زماني بهتر از همين الآن وجود ندارد.

اگر الآن نه، پس كي؟

زندگي همواره پر از چالش است.

بهتر اين است كه اين واقعيت را بپذيريم و تصميم بگيريم كه با وجود همه اين مسائل، شاد و خوشبخت زندگي كنيم.

به خيالمان مي رسد كه زندگي، همان زندگي دلخواه، موقعي شروع مي شود كه موانعي كه سر راهمان هستند، كنار بروند:

مشكلي كه هم اكنون با آن دست و پنجه نرم مي كنيم

كاري كه بايد تمام كنيم

زماني كه بايد براي كاري صرف كنيم

بدهي‌هايي كه بايد پرداخت كنيم

و ...

بعد از آن زندگي ما، زيبا و لذت بخش خواهد بود!

بعد از آن كه همه ی اين ها را تجربه كرديم، تازه مي فهميم كه زندگي، همين چيزهايي است كه ما آن ها را موانع مي‌شناسيم

اين بصيرت به ما ياري ميدهد تا دريابيم كه جاده‌اي بسوي خوشبختي وجود ندارد. خوشبختي، خود همين جاده است.. بياييد از هر لحظه لذت ببريم.

براي آغاز يك زندگي شاد و سعادتمند لازم نيست كه در انتظار بنشينيم:

در انتظار فارغ التحصيلي

بازگشت به دانشگاه

كاهش وزن

افزايش وزن

شروع به كار

مهاجرت

دوستان تازه

ازدواج

شروع تعطيلات

صبح جمعه

در انتظار دريافت وام جديد

خريد يك ماشين نو

باز پرداخت قسط ها

بهار و تابستان و پاييز و زمستان

اول برج

پخش فيلم مورد نظرمان از تلويزيون

مردن

تولد مجدد

و...

خوشبختي يك سفر است، نه يك مقصد.

هيچ زماني بهتر از همين لحظه براي شاد بودن وجود ندارد.

زندگي كنيد و از حال لذت ببريد.

اكنون فكر كنيد و سعي كنيد به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1. پنج نفر از ثروتمندترين مردم جهان را نام ببريد..

2. برنده‌هاي پنج جام جهاني آخر را نام ببريد.

3. آخرين ده نفري كه جايزه نوبل را بردند چه كساني هستند؟

4. آخرين ده بازيگر برتر اسكار را نام ببريد.

نميتوانيد پاسخ دهيد؟ نسبتاً مشكل است، اينطور نيست؟

نگران نباشيد، هيچ كس اين اسامي را به خاطر نمي آورد..

روزهاي تشويق به پايان مي رسد! نشان هاي افتخار خاك مي گيرند! برندگان به زودي فراموش ميشوند!

اكنون به اين سؤالها پاسخ دهيد:

1. نام سه معلم خود را كه در تربيت شما مؤثر بوده‌اند ، بگوييد.

2. سه نفر از دوستان خود را كه در مواقع نياز به شما كمك كردند، نام ببريد.

3. افرادي كه با مهرباني هايشان احساس گرم زندگي را به شما بخشيده‌اند، به ياد بياوريد.

4. پنج نفر را كه از هم صحبتي با آن ها لذت مي بريد، نام ببريد.

حالا ساده تر شد، اينطور نيست؟

افرادي كه به زندگي شما معني بخشيده‌اند، ارتباطي با "ترين‌ها" ندارند، ثروت بيشتري ندارند، بهترين جوايز را نبرده‌اند ....

آنها كساني هستند كه به فكر شما هستند، مراقب شما هستند، همان هايي كه در همه ی شرايط، كنار شما مي مانند ...

كمي بيانديشيد. زندگي خيلي كوتاه است.

شما در كدام ليست قرار داريد؟ نمي دانيد؟

اجازه دهيد كمكتان كنم.

شما در زمره ی مشهورترين نيستيد...،

شما از جمله كساني هستيد كه براي در ميان گذاشتن اين پيام در خاطر من بوديد















۴ آبان ۱۳۸۹








معذرت خواهی میکنم که این چند پست اخیر اصلن ربطی به اصل زندگی که همون عشق و حال هستش نداشت ، واقعا بعضی وقتها که مشغول کار میشم و از اصل زندگی دور میشم و بعضی وقتها که پستهایی راجع به کار و مشکلات مینویسم شرمسار میشم ،

اما برای جبران این چند وقت امروز می خوام راجع به Kiama , NSW بنویسم ، کایاما منطقه ای است در جنوب Sydney , چند کیلومتر جنوب و
مسیر رفتن و اینها رو خودتون بی زحمت از اینجا نگاه کنید .

جای با حالی هستش و تقریبن 2 یا 3 ساعت رانندگی از Sydney هستش البته اگر از وسط national park برید وگر نه از HighWay سریعتر می رسید ، ولی اگر از وسط Royal National Park ,NSW برید مناظر با حالی میبینید و عشق و حال رو Ultimate می کنید ، عکس چند تا منظره با حال رو براتون میزارم :


این منطقه کایاما یه فانوس دریایی داره که در زیر عکسش رو میبینید :


خلاصه یه روز صبح ساعت 9 یا 10 از خونه بزنید بیرون و وسایل نهار رو جمع و جور کنید و اگر هم دوست با حال و اهل عشق و حال گیر اوردید اونا رو هم سر راه بر دارید و برید به سمت کایاما از وسط نشنال پارک ، بعدش اینجا که عکسش رو پایین گذاشتم بساط نهار رو پهن کنید :



به نطر من مشروبات الکلی چیز خوبی نیست و در ضمن چون رانندگی میکنید مشروبات الکلی میل نفرمایید اونجا ، به جای اون برید یه bottle shop ، یه چند بطری ماالشعیر Tooheys Extra Dry بگیرید ، بزارید حسابی توی یخچال فریز بشه با خودتون ببرید و اونجا خنک نوش جان کنید ، اگر هم ماالشعیر دوست ندارید میتونید آب انگور قرمز چند ساله Shiraz بگیرید و همراه نهار میل بفرمایید و از هوا و محیط و طبیعت لذت ببرید .

یکی از عللی که Kiama رو معروف کرده یه سوراخی وسط یه صخره هستش که زمان جزر و مد آب از اونجا فوران می کنه و صحنه قشنگی رو ایجاد می کنه که دیدنش بسیار لذت بخش هستش و یکی از دیدنیهای مهم Kiama هستش بهش میگن Blow Hole

در عکس زیر میتونید Hole رو در وسط صخره ببنید :



عکس بعدی لحظاتی قبل از فوران آب رو نشون میده :


عکس بعدی فوران کامل آب رو مشاهده میکنید :


عکس بعد ثانیه هایی پس از فوران آب رو نشون میده :




عکس بعد هم علت علمی این قضیه رو براتون توضیح میده :


خلاصه لذت سفر یک روزه به کایاما رو از دست ندهید دوستان ،

مطالب بعدی هم راجع به عشق و حال هستش،

در آخر تشکر میکنم از آرش و گیلدا و مهراد عزیز که زحمت کشیدند و به جمع دنبال کننده های وبلاگ من پیوستند





۲۷ مهر ۱۳۸۹
من شدیداٌ به Drupal علاقه دارم و هر روز ساعتها وقت مطالعه و تحقیق در مورد drupal میکنم ، دوستانی که نمی دونن دروپال چی هستش ، just Google it
و اما برای دوستانی که مثل من علاقه مند به drupal هستند باید به اطلاع شما برسونم که سمینار جالبی تو بریزبین هستش به نام Drupal Down Under که خود
Dries Buytaert هم در این سمینار صحبت خواهد کرد :-)

یه صفحه توی Facebook هستش به نام Australian Drupal Lovers اونجا لینکش رو گذاشتم ، یه سر بزنید ،
در ضمن اونهایی که روی Drupal کار میکنند ، یه خبری از خودتون به من بدید با هم آشنا شیم ، در ضمن توی این صفحه Facebook هم عضو شید بد نیست :
http://www.facebook.com/#!/pages/Australian-Drupal-Lovers/133885286663975


۱۵ شهریور ۱۳۸۹
دوستان من ، امروز میخوام تمام پوسته یه مطلب تکراری رو تا ته براتون از میان بردارم تا عمیقتر بتونید فکر کنید و عمل کنید :

به نقل از ویکیپدیا بخوانید :

در ایالات متحده آمریکا،آمریکای جنوبی،و هند غربی در قرن هجدهم و نوزدهم، برده‌ها تقریباً فقط به عنوان کارگران مزرعه و خدمت‌کاران خانگی مورد استفاده قرار می‌گرفتند. در آتن قدیم، بردگان ممکن بود مشاغل مختلف داشته باشند.در روم،بسیاری از بردگان باسواد بودند و به عنوان کارگزاران اداری حکومت کار می‌کردند؛بسیاری در زمینه مهارت‌های صنعتی آموزش دیده بودند. در روم،بعضی بردگان به تجارت می‌پرداختند در حالی که بعضی در کشت‌زارها و معادن کار می‌کردند. در آشور،سومر،بابل و مصر، با بردگان با خشونت بسیار رفتار می‌شد.

تجارت برده تا قرن نوزدهم توسط کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا انجام می‌گرفت.در حدود یک قرن پیش در آمریکای شمالی و جنوبی به بردگان آزادی داده شد. برده‌داری،امروزه در جهان به طور کامل ریشه‌کن گردیده است.

................................................................................................................................

در آن زمانها فرمانرواها و ثروتمندان و صاحبان مشاغل برای انجام کارهای مختلف نیاز به برده داشتند و هر ثروتمندی سعی بر این داشت تا برده های بهتری رو به کار بگیره و از گرفتن و نگهداری برده های ضعیف و نهیف و بد سیما تا حد ممکن پرهیز میکرد .

اینگونه شد که تجارت برده شروع شد ، پس آدمهایی پیدا شدند که برده ها رو از گوشه و کنار دنیا پیدا میکردند و آنها رو به قیمت های مختلف به ثروتمندان می فروختند ، لازم به توضیح نیست که مشتری این برده داران ثروتمندان و صاحبان مشاغل و کسب و کار بودند پس برده داران برای رقابت با هم و دستیابی به سود بیشتر شروع کردند به تلاش کردن برای دست یافتن به برده های بهتر ، قوی تر و خوش سیما تر ، هر برده داری که برده های بهتر و قوی تری داشت پس اونها رو به قیمت بالاتری می فروخت و مشتری های (صاحبان مشاغل و ثروتمندان) بهتری رو به سمت خودش جلب میکرد ، این طوری شد که بعضی از برده داران واسه خدشون اسم و رسمی درست کردند و مشتری های این برده داران هم دیگر خیالشان راحت بود که وقتی از فلان برده دار، برده ای می خرند اون برده از هر لحاظ تست شده و قوی و هیکل درشت و بازو کلفت و خوش سیما و کاری بود و دردسری هم برای مشتری ایجاد نمی کرد.

بدین گونه شد که دیگر ثروتمندان هم برای تهیه برده ، خودشون رو به زحمت نمی انداختند و یه راست میرفتند سراغ برده دار های خوب و نیازشون رو برای یک برده با شرایط مورد نظر اعلام میکردند و برده دار هم از میان برده هایی که داشت چند تا رو نشون میداد و در نهایت یکی از اون برده ها رو به مشتری به قیمت خوب می فروخت .

برده ها هم که اوضاع رو اینگونه دیدند ، پس برای اینکه نظر برده دارهای خوب و اسم و رسم دار رو به خودشون جلب کنند و برای اینکه نزد ثروتمندان و صاحبان مشاغل بهتری یه کار گرفته شوند بیکار ننشستند و شروع کردند به قوی کردن خودشون ؛ هر برده ای تلاش میکرد تا بازوان کلفت تری برای خودش درست کنه و به سر و صورت و وضع و ظاهر خودش بهتر برسه و حتی سواد یاد بگیره و رسم آداب و معاشرت بیاموزه تا شاید یه سر و گردن بیشتر از دیگر برده ها بشه و برده دارهای بهتری که مشتری های بهتری داشتند راغب به فروش اونها بشوند .

از اونجا که فرزندان برده ها به برده داری گرفته میشدند لذا برده ها هم تلاش میکردند تا فرزندان آموزش دیده و قوی تربیت کنند تا شاید اونها در جاهای بهتر به استخدام گرفته شوند و بیشتر به فروش برسند .

می دونم که حوصلتون رو سر بردم و مطالب بالا به شما اصلاٌ ربطی نداره ! فقط میخواستم به شباهتهایی در زیر اشاره کنم شاید که به نظرتون جالب توجه بیاد و کمی باعث بشه که به خودتون بجنبید

مهاجران عزیز که به جهت کار و زندگی به عنوان Skilled Worker مهاجرت میکنید ، برای پیدا کردن کار باید به بنگاه ها و آژانس های کاریابی مراجعه کنید ، رزومه خودتون رو به اونها بدین و منتظر بشید تا با شما تماس بگیرند و شما رو برای مصاحبه و به کار گیری احتمالی دعوت کنند .

برای اینکه عمیقتر بشیم توضیح میدم که سیستم همون سیستم برده داری چند صد ساله هستش ، core یا همون هسته هیچ تغییری نکرده و فقط پوسته عوض شده :
این بنگاه های کاریابی تحقیقاٌ همون برده داران قدیم هستند ، آژانسهای کاریابی همیشه در تلاش هستند تا نیروی کاری بهتری رو در لیست خودشون داشته باشند نیرویی که تست شده باشه (Local Experience ) آداب و معاشرت بهتری داشه باشه ( English Language) بازوان کلفت تری داشته باشه ( More skillful -Better resume) خوش تیپ و سکسی باشه ( کت و شلوار و کراوات و صورت اصلاح شده برای آقایان ، کت و دامن و کفش پاشنه بلند برای خانم ها ) و همینطور دردسری برای صاحب کار ایجاد نکنه (initiative ) و ...........
این آژانسهای نیروی گیری (Recruitment Agency) یا همون برده دارهای خودمون در وب سایت هاشون تلاش میکنند تا به مشتری هاشون اطمینان خاطر بدهند که از خرید از اونها پشیمون نمیشند و آژانس اونها نیروهای در پیت رو اصلاً تحویل نمیگیره ! ( به خاطر داشته باشید که مشتری اینها شما نیستید بلکه صاحبان مشاغل و ثروتمندانی مشتری اینها هستند که شما رو به قیمت های خوب از 10000 دلار به بالا به اونها می فروشند ) جهت اطلاع دوستانی که در ایران هستند و سیستم کاری این آژانسهای کاریابی رو نمی دونند باید بگم که کلمه فروش کلمه کاملاٌ صحیحی هستش ، وقتی که این آژانسها شما رو به صاحب کار معرفی میکنند بسته به میزان حقوقی که صاحب کار برای شما در نظر میگیره از چندین هزار تا چند ده هزار پول از کارفرما برای شما دربافت میکنند .

شاید مطالب بالا براتون هنوز هم جالب و واقعی نباشه ولی لطفاٌ به خوندن مطالب ادامه بدین تا من براتون بگم که تا ساعت 4 صبح به وقت سیدنی این همه قصه سرایی از برای چیست ، عزیزان من

حالا با به کار انداختن اندکی هوش و کمی فکر کردن به این نتیجه می رسید که شما وقتی از یک نژاد دیگر، از یه کشور ... بدون داشتن هیچ کانکشنی به عنوان نیروی کار مهاجرت میکنید ، پس بدانید که شما همون برده های قرن 21 هستید که باید توسط این برده داران قرن 21 به صاحبان مشاغل فروخته بشید ،

حالا که بچه های خوبی هستید و با کل قضیه مشکلی ندارید و پیش خودتون میگید این حرفها کیلویی چند هستش ؟ حقوق سالی 60 یا 70 یا 80 یا حتی 100 هزار تا رو عشق است و ماشین خوب و ویسکی جانی واکر ، آزادی اجتماعی و 2 یا 3 ساله هم آپارتمانمون رو میخریم و نسل بعدی هم حالش رو میبره ،

فقط میخواستم یادآوری کنم که همانطور که برده های قدیم با هوش بودن ، شما هم با هوش باشید و اگر می خواهید که بنگاه های کاریابی زودی شما رو بفروشن ، باید بازوهاتون رو کلفت کنید و خوش هیکل باشید و سکسی ، رزومه بهتری برای هر شغل درست کنید و روی زبان خودتون برای مصاحبه کار کنید ، کتابهای مختلف برای مصاحبه و رزومه نویسی مطالعه کنید ، و یادتون باشه چیزی که در قرن 21 برای این برده داران زیاد هستش برده هست ، پس شما باید خیلی تنومند و کار درست باشید تا جرات کنید برای مشاغل با حقوق بالا پیش بنگاههای کار درست که مثل همون برده داران قدیمی اسم و رسم دار هستند اقدام کنید ،
پست قبلی من رو در مورد وصل یه مانیتور خوب به خودتون رو که مطالعه کردین ؟

در آخر میخوام بگم بچه ها ، اگر توانش رو دارید ، اهل مبارزه و سختی کشیدن هستین از ریسک نمیترسین و عاشق پول و در آمد Safe نیستید حاضرید Risk کنید تا Reward بهتری عایدتون بشه میتونید به جای عز و التماس کردن به روش مدرن به این بنگاه های کاریابی برای اینکه شما رو بفروشند ، به فکر این باشید که بیزنس خودتون رو set up کنید، عوض اینکه برده بشید آقای خودتون باشید یا اینکه حتی چرا شما برده دار نشید ؟



۲۷ مرداد ۱۳۸۹
دوستان توی این چند ماه واقعاً وقت نکردم که پست جدید براتون بزنم ، مخصوصاً در مورد عشق و حال ، ولی امروز یک پست میخوام بنویسم که پست مهمی هستش و بسیار تکراری ولی طبق معمول نوع بیانم شاید مطلب تکراری رو بهتر برسونه !

تصور کنید که کامپیوتر ندارید و احتیاج شدید به کامپیوتر دارید ، به شما 2 انتخاب داده میشه :

1- یک سوپر کامپیوتر که آخرین تکنولوژی cpu و مادر بورد به همراه 12 گیگ رم و 5 ترابایت هارد و همین طور قوی ترین و جدید ترین کارت گرافیک و شبکه و غیره رو داره ولی مانیتور نداره و به شما هم امکان تهیه و وصل یک مانیتور داده نمیشه

2- یک 3 Pentium ساده با امکانات کامل و معمولی به همراه مانیتور خوب و موس و کیبورد

از بین این 2 تا کدام گزینه رو انتخاب میکنید ؟؟!!

به نظر من مسلم این هستش که یه کامپیوتر هیولا ولی بدون مانیتور به درد کسی نمی خوره و قابل برنامه ریزی و استفاده نیست ، پس منطقی انتخاب 2 هستش هر چند که کامپیوتر قدیمی هستش ولی احتمالاً کار رو راه می اندازه چون مانیتور خوب داره

.........................................................................................................................................................................

دوستان من ، انسان رو تصور کنید که از درون میتونه پر بار باشه و پر دانش ، پر فرهنگ و با هوش یا ساده و خاکی خنگ و بی سواد یا یک متخصص نایاب !
همانطور که شما برای استفاده از کامپیوتر نیاز به مانیتور دارید ، برای برقراری ارتباط با یک انسان نیاز به یک وسیله برقراری ارتباطی دارید که همون توانایی زبان تعامل و فرهنگ هستش

حالا تصور کنید شما به عنوان نیروی کار وارد یک کشوری میشید که کار و زندگی کنید ، زبان کشور جدید متفاوت و فرهنگش نیز متفاوت ، تصور کنید که شما پر از انسانیت ، پر از دانش و تخصص و یا فرهنگ و هنر هستید ، شبیه همون ابر کامپیوتر، ولی اگر زبان و فرهنگ تعامل اون کشور رو ندونید ، دقیقاً مثل همون سوپر کامپیوتر میمانید بدون مانیتور ( useless )

یا اینکه سطح دانش شما از زبان و فرهنگ اون کشور محدود باشه ، اون وقت اینترفیس شما مثل یک مانیتور کوچک و ترک خورده و کثیف و درب و داغون و سیاه و سفید می باشد که رزولوشنش چشم رو هم عذاب میده

.........................................................................................................................................................................
وقتی شما به یک کشور جدید با زبان و فرهنگ جدید مهاجرت میکنید ، یا مانیتور ندارید یا یه مانیتور درب و داغون دارید ( امکان برقراری ارتباط دیگران با شما محدود و سخت خواهد بود )

حالا تصور کنید که برای کار می روید به مصاحبه ، حتی اگر شما بهترین گزینه از نظر تخصصی و انسانی برای اون کار باشید ، صاحب کار همون انتخابی رو میکنه که شما در زمان انتخاب 2 گزینه بالا در مورد کامپیوتر کردید ! یعنی هر چقدر هم که در کارتون هیولا باشید و آخر انسانیت و سواد و انواع فضیلت ، چون قدرت بیان و اینترفیس خوبی ندارید ( مانیتور ندارید یا لت و پارش رو دارید ) صاحب کار حتی اگر پی به توانایی شما ببرد ، ترجیح میده که یک آدمی رو استخدام کنه که شبیه به همون پنتیوم 3 هستش ولی مانیتور و اینترفیس ارتباطی خوب و سالمی رو داره و کارش رو راحتتر و سریع تر راه میاندازه

این رو گفتم که بدونید اگر خدا هم باشید ، تا اینتر فیس خوب ( زبان و فرهنگ تعامل کشور ) رو نداشته باشید فاقد ارزش کاری هستید

اینجا هستش که سختی شروع میشه ، چون 99 درصد مهاجران یادشون میره که مانیتور ندارند و یا یه مانیتور لت و پار دارند ، عوض ایـنکه به فکر یه اینترفیس خوب و کارا برای خودشون باشند ، غصه میخورند و عصبی میشن که چرا دیگران پنتیوم 3 رو انتخاب میکنند ولی ما که یه ابر کامپیوتر از نژاد کوروش کبیر هستیم رو کسی تحویل نمی گیره ؟؟!!!!

آخرش میگیم : اینجا هم تبعیض و نژاد پرستی هستش !!!!!!

۱۱ فروردین ۱۳۸۹
یکی از دوستان اینجا یه برنامه هایی رو بیشتر هم توی کافه گف ، میزاره که برنامه دنس پارتی و درینک و موزیک دیجی هستش ،
من تا حالا خودم این برنامه های Percialicious رو نرفتم و از کیفیتش خبری ندارم ، ولی شنیدم خوبه ، تصمیم دارم این یکی رو اگر قسمت باشه بریم ،
گفتم تبلیغش رو برای شما دوستان حاضر در صحنه (البته سیدنی) بزارم که اگر 4 آپریل برنامه ای نداشتید به سوی گف بشتابید ،
قیمت بلیطش 25 دلار هستش که اگر پیش پیش بخرید فکر کنم 15 دلار باشه ، عزیز Sam Fish گفتش توی روز 13 بدر در پارک هم میشه بلیطاش رو خرید ، خلاصه تعطیلات ایستر رو توی خونه نمونید و روزهاش و یه جور عشق و حال کنید شبهاش رو یه جور.
با توجه به اینکه توی سیتی هم هست دسترسیش خوب هستش ، با قطار بیایید که نخواهید رانند گی کنید که تا خرخره نوشیدنی میل بفرمایید ، موظب باشید از کنار مواد آتش زا رد نشید که شعله ور نشید :-) برنامه هم از ساعت 9 شب شروع میشه

به خدا پورسانت مورسانت هم نگرفتم که تبلیغ کنم ، فردا باز نگید اینا شبکه شدن که جیب ما رو خالی کنن و برنامشون هم خوب نبود و از این حرفا ، چون وبلاگ بیشتر مربوط به عشق و حال هستش برای این اینجا اطلاع رسانی کردم وگر نه روح برنامه گذار این مجلس اصلاٌ خبر نداره که من اینجا راجع بهش دارم مینویسم .

۳ فروردین ۱۳۸۹
هر دفعه میخوام یه تشکر اساسی از دنبال کننده های وبلاگم بکنم ، یادم میره ، الان گفتم تا یادم هستش از این 5 تفنگدار که توی لیست دنبال کننده ها هستند تشکر نموده و اعلام بدارم که :

رامین ، علی ، آکو ، امیر و احمدرضا

خیلی باحال هستید شماها :-)
دوستان نکته دیگری هم که یادم افتاد بگم این هستش که ماهیتابه و قابلمه و ظروف چینی و کلیه وسایل آشپزخانه هم شبیه به پوشاک قیمتش اینجا گرون تر از تهران هستش ، به ذکر یک مثال بسنده میکنم : یک ماهیتابه پزرگ چدنی کلفت و خوب فرانسوی در تهران بین 50000 تومان الی 80000 تومان هستش که همون رو در اینجا بخواهید بخرید باید 240 الی 300 دلار پول بدید .


خوب دیگه زیادی از اصل مقوله زندگی که همون عشق و حال هستش دور شدیم و داریم بیخودی راجع به مادیات صحبت میکنیم :-)

من خودم چون زیاد اهل رستوران رفتن نیستم راجع به رستوران های مختلف نظر خاصی ندارم که بهتون بگم ،
بیشتر علاقه مند هستم راجع به جاهایی که بار های خوب و کلاب های خوب داره و موسیقی زنده دارن یا اینکه دیجی خوب دارن و سیستم صوتی خوب دارند و همینطور دکوراسیون و فضای با حال و نورپردازی س ک س ی دارند اطلاعات جمع کنم ، لذا اونهایی که دنبال انواع و اقسام رستوران هستند و دوست دارند بنشینند و حسابی میل بنمایند اینجا چیزی دستگیرشون نمیشه ، از الان بگم که وقتشون رو در وبلاگ من تلف نکنند ، و اما دوستانی که اهل عشق و حال از نوع بخور بخور نیستند و اهل رقص و نوشیدن و ساحل و شنا و طبیعت گردی و غیره هستند بشتابید که سیدنی خوراک همین جور کاراست ، البته نا گفته نماند که واقعاً از لحاظ رستوران ، اونم از انواع مختلف ، سیدنی یکی از بهترین شهرهای دنیاست ولی از سیدنی بهتر برای کافه و رستوران ، ملبورن هستش ، اینه که اگر با کیک و قهوه ، بستنی و انواع رستوران ها و کافه های متنوع حال میکنید انصافاٌ برید ملبورن که شهر کافه و رستوران هستش .

خوب فعلا ٌ برای دوستانی که دوست دارند برن بار و موزیک خارجی گوش بدهند و حرکات موزون خارجی به همراه همسر یا دوست دخترشون و یا دوست پسرشون انجام بدهند ، باید بگم که یکی از محل های خوب و با کلاس برای این جور بارها و کافه ها سابربی هستش بنام The Rocks که انتهای خیابان جورج بغل Sydney Cove هستش ، روی گوگل مپ سرچ بفرمایید و هر چه سریعتر جمعه ها و شنبه ها به اون محله اعزام شید ، اکثر بارها و دیسکوهای اونجا نفری 10 دلار ورودی داره ، خواهشاً خسیس بازی رو بزارید کنار و اگر میخواهید حال کنید ، برید جای با کلاس و حال درست و حسابی بکنید ، جاهای مجانی که برید و با آدمهای خسیس که برید و دچار موزیک و سیستم صوتی بد که بشید عواقبش رو در چند پست قبلی گفتم که چی هستش .

فارسی تایپ کردن هم واسه خودش داستانی هستش شما ظرف 1 دقیقه کل مطالب بالا رو میخونید و خبر ندارید که من 2 ساعت هستش که نشستم همین 4 خط رو تایپ کنم ، فعلاً The Rocks رو یاد بگیرید ، دوباره بر میگردم

۱ فروردین ۱۳۸۹
سال نو خورشیدی بر همه دوستان و خوانندگان وبلاگ مبارک باشه :-)

واقعاً که بهترین تقویم دنیا رو ما ایرانی ها داریم و تنها تقویمی هستش که واقعاً بر اساس چرخش فصول و خورشید وعلم نجوم درست شد،

امید دارم سالی خوب و پر برکت داشته باشید ، پر از سلامتی و شادی و پر از اتفاقات خوب ، پر از عشق و حال و پر از پول و برکت .

عذر خواهی من رو بابت تاخیر 2 ماهه که وبلاگ رو دیر آپدیت کردم خواهشن پذیرا باشید ، سرم واقعاً شلوغ بود ، پر از مشغله وکارهایی که باید انجام میدادم ، البته این توجیه خوبی برای آپدیت نکردن وبلاگ نیست و میدونم که میگید هر چقدر هم سرت شلوغ بوده باشه ، 4 ساعت وقت میتونستی پیدا کنی و برامون بنویسی ، آخه من دوست دارم با عجله ننویسم و دوست دارم وقتی تایپ میکنم سر حال باشم و پر از آرامش ، یه موزیک از Leonard Cohen بذارم و در کمال آرامش براتون بنویسم که هر چی مینویسم از دلم بلند شه و بر دل شما بشینه ، برای همین نمی نوشتم چون که یه همچین آرامشی رو برای نوشتن وبلاگ پیدا نمی کردم ، ولی خب بالاخره این آرامش رو در روز اول سال 1389 پیدا کردم و شروع کردم به نوشتن برای شما نازنینان

یکی از دوستان توی قسمت نظرات نوشته بود که آقا چرا نمی نویسی ؟ هر چی که هست بنویس اگر هم بد هست صادقانه بنویس .

علت تاخیرم در نوشتن رو براتون گفتم ، ولی واقعیت این هستش که هر چی بیشتر از موندنم در سیدنی میگذره بیشتر به من خوش
می گذره ، من واقعاً این سرزمین رو دوست دارم ، اینجا واقعاً بدی نداره که براتون بنویسم ، یعنی بدی که لازم باشه بدونید نداره ،

تنها چیزی که هستش جای خالی خانواده و دوستان قدیمی هستش که بعضی وقتها احساس میشه ، این طبیعت انسان هستش که دوست داره در خوشی ها دسته جمعی حال کنه و دوست داره که خانواده و دوستان در خوشی ها و عشق وحال شریک باشند ، از این که بگذریم ، اگر به هر حال دوست دارید از بدیهای اینجا براتون بگم ، باید بگم که همه جای دنیا خوبی و بدی با هم هستش ، فرقش در این هست که وقتی خوبیها رو توی یک کفه ترازو میزارید و بدیها رو توی کفه دیگر اون جایی رو انتخاب میکنید که کفه خوبیهاش خیلی سنگین هستش و کفه بدیها سبک ، استرالیا و سیدنی کفه ترازوی خوبیهاش خیلی سنگین هشتش و کفه بدیها خیلی سبک به خاطر همین هر روز لذت بیشتر از زندگی میبرید ، اگر خیلی هم اصرار دارید که بالاخره چند تا بدی بگم باید بگم که اول از همه توالتاشون شلنگ آب نداره و فقط دستمال کاغذی داره ! ایران همه توالت ها شلنگ آب دارن ،

دوم : اینکه واقعاً کیفیت و قیمت لباسهای ایرانی و کیف وکفش ایران حرف نداره ، اینجا که ما هر چی دیدیم جنس پارچه ها افتضاح ، لباس ها جواد ، قیمت این لباسهای در پیت در حد مقیاس های فضایی ! پیش خودتون نگید حتماٌ رفته جای در پیت خرید کنه ، اینجا فروشگاهای اصل ورساچی و گوچی و لاکوست و برندهای دیگه هم رفتیم ، تازه اونجا کیفیت جنس و دوختشون شبیه لباسهای ایرانی هستش ولی قیمتش
ما فوق فضا ، یعنی یه تی شرت ایرانی که میخرید 10 هزار تومان همون تی شرت و با همون دوخت و همون کیفیت تازه به خدا دوخت و کیفیت ایرانی بهتر هستش رو میدن 200 دلار ! ورساچی که یه تاپ زنونه که اگر میدادی دست خانومای ایرانی ، پاره میکردنش باهاش گرد گیری میکردن رو میداد 750 دلار !!!!! کیف و کفش هم همینطور ، بهترین کیف چرمی اصل زنونه رو با بهترین طرح توی ایران میشه خرید 150 هزار تومن ، همو کیف رو اگر توی فروشگاهای چرم اصل گیر بیارین باید 2500 دلار پول بدین ، کیفهایی که توی خیابان سپهسالار تهران میشه خرید با 20000 تومان اینجا باید 200 دلار پول بدین همونها رو !
متاسفم برای فرهنگ آدمهای ایرانی داخل ایران که همش موقع خرید لباس ، دنبال مارک برندهای خارجی میگردن و متاسفم برای تولید کنندگان خوب ایرانی که برای فروش لباس هاشون مجبور هستند تولیداتشون رو عوض اینکه با افتخار به نام خودشون مارک بزنند ، با مارکهای خارجی مزین میکنند که فروش بهتری داشته باشند .

خلاصه دوستانی که دارید میایید استرالیا گوش کنید این پند من را :

اگر زیر 500 کیلو گرم پوشاک و کیف و کفش برای خودتون فریت کنید اشتباه بزرگی کردید ، برای حداقل مصرف 5 سال خودتون پوشاک بیارید ، از شورت و سوتین و جوراب گرفته تا کت و شلوار و دامن و لباس شب و کیف و کفش و کلاه و مایو و هر چی که خلاصه فکرش رو میکنید ، آقا جان اینجا لباس هاش مفت گرون هستش !

سوم : اینکه دلتون برای شیرینی و شیرینی فروشیهای ایران ، حسابی تنگ میشه ، اینجا چیزی مثل شیرینی فروشیهای ایران با اون کیک های خوب وشیرینیهای متنوع خبری نیست ، توی خیابان مرزداران ، شهرک ژاندارمری ، شیرینی فروشی
ماه بانو ، کجایی که دلم برای شیرینی دانمارکی که عصر به عصر درست میکردی و 2 ساعته هم تموم میشد تنگ شده :-) برای اون کیک های خوب و بزرگ و خوش مزه که بهترین و بزرگترینش رو که میگرفتیم 5 کیلو میشد 12 یا 13 هزار تومن ، اینجا یه کیک 1 کیلویی خامه ای که مزه آب میده رو بهت میدن 50 دلار

هر چی فکر میکنم میبینم همین 3 تا توی ایران بهتر از اینجا بود ، ولی بقیه چیز ها اینجا بهتر و ارزونتر از ایران هستش ، مخصوصاً به نسبت درآمد ، حالا اگر به خاطر شلنگ توالت و پوشاک ایران و شیرینی فروشی های ایران میخواهید ایران بمونید که هیچ ، ولی اگر از این 3 قلم میتونید بگذرید بقیه حل است ! :-)

ادامه مطلب رو چند ساعت دیگه براتون توی پست بعدی مینویسم ...


۱۷ اسفند ۱۳۸۸
میدونم که دیر به دیر آپدیت میکنم ، ببخشید ولی حتما آپدیت میکنم ،

ولی اجالتاً یکی از دوستان یک موزیک با حال از ساسی مانکن فرستاده خیلی حال کردم ، گفتم فوری بزارم براتون توی وبلاگ حالش رو ببرید آماده بشید تا بقیه عشق و حال رو بنویسم

صدای اسپیکر رو بلند کن بچه !

۲۵ دی ۱۳۸۸
دوستانی که با وبلاگ من کاملاٌ آشنا هستند ، میدونند که من نظراتی که جالب هستش (چه اینوری جالب ، چه اونوری جالب) رو تحت یک پست جدید به نام نظرات طلایی مکمل توی وبلاگ قرار میدم که همه حالش رو ببرند ،
این دفعه هم یکی از دوستان به صورت
ناشناس یه نظر گذاشته که حیفم اومد نگذارمش جزو نظرات طلایی مکمل :

"عزیز جان اول اینکه Harbour و نه Harbor. دوم این که کی میگه اولین جایی که تو دنیا سال تحویل میشه سیدنی یا جایی تو استرالیاست؟ نیوزلند و چندتا کشور (جزیره) دیگه زودتر توشون سال تحویل میشه. میدونی چیه؟ شما همون بمون سیدنی و عباس قادری‌تو گوش بده برات بهتره! باز صد رحمت به ملبورن آدمای با فرهنگش! سیدنی که شده عین لس آنجلس!"

در جواب این دوستمون باید بگم که :
اولاً : اگر با گرفتن غلط املایی میخواستی من رو ضایع کنی ، بهتر بود که یکی از این همه غلط املایی فارسی که واقعاً غلط هستش انتخاب میکردی ، مثلاٌ میگفتی عزرائیل نه اضراییل ، یا غلط های املایی فراوان دیگر وقتی به کلمه Harbor ایراد گرفتی دوست من یعنی اینکه سواد انگلیسی خودت رو بردی زیر سئوال ، چون نمیدونستی که Harbor رو در انگلیسی به هر دو شکل مینویسن و شما فقط همین یه شکلش رو بلدی و فکر کردی که خیلی بلدی ! توی دیکشنری هم میتونی چک کنی که ببینی هاربر رو به هر دو صورت چه با u چه بدون u مینویسند ! این هم لینک ویکی پدیا برای بالا بردن سطح دانش شما :
http://en.wikipedia.org/wiki/Harbor

دوماً : عباس قادری یکی از محبوب ترین خواننده های پاپ ایرانی هستش که هنوز که هنوزه موسیقیش طعم ایرانی و شرقی میده و توی هر مجلس و مهمونی و عروسی چه اون عروسی هایی که با کلاس ترین عروسیهای ایرانی هستش چه معمولی ترین عروسی های ایرانی آهنگ هاش اجرا میشه و پخش میشه و از بچه 10 ساله با اهنگهاش میرقصن تا پیر مرد 87 ساله !
اینه که اگر اومدی من رو با گفتن تو برو همون عباس قادری گوش کن ضایع کنی که بدون باز خودت رو ضایع کردی چون که 70 درصد ایرانی ها با آهنگهای عباس قادری حال میکنند !

سوماً : گربه دستش به گوشت نمی رسید میگفت "پیف پیف بو میده " بعضی از ایرانی هایی که جاهای مختلف دنیا هستند و نتوانستند چه در زمینه هنر و چه در زمینه بیزینس و اقتصاد و چه در زمینه علم و دانش وحتی در زمینه عشق وحال به پای ایرانیهای مقیم لس آنجلس برسند ، حالا شروع کردند به جو سازی بر علیه ایرانی های لس آنجلس و بد جلوه دادن ایرانی های لس آنجلس !
فقط نمیدونم چرا که هر وقت از ایرانی های لس آنجلس بد میگن، بوی سوختگی از یکی از قسمتهای پر گوشت تنشون میآد !؟

آرزو دارم که یک روزی ایرانی های مقیم سیدنی به تعداد ایرانی های مقیم لس آنجلس برسند و همونقدر هم در تمام زمینه ها اکتیو و پولدار باشند .

دوستانی که در پی ضایع کردن هستند دفعه دیگه با دقت بیشتر پروژه ضایع سازی رو راه اندازی کنید که اینطوری خودتون رو ضایع نکنید :-)

۱۱ دی ۱۳۸۸
(دیشب با حال، دسته جمعـی، رفته بودیم زیـآرت ) درست بخون بچه ، الان عباس قادری عزیز ناراحت میشه! (-:

دیشب رفته بودیم زیارت Harbor Bridge چون اولین جایی هستش که در دنیا سال تحویل میشه ، بزرگترین آتیش بازی دنیا رو داره چند تا عکس هم گرفتم ، گفتم ضمن تبریک سال نو میلادی به تمام خوانندگان وبلاگ و دوست داران مهاجرت ، بیزینس و عشق و حال ، عکس before firework and After Fire work رو براتون با توضیحات بگذارم ، حالش رو ببرید ، ببینید که این رفیقتون فقط اهل عشق و حال و Business نیست ، Photographer خوبی هم هستش !

1- این عکس لحظات آرام هاربر بریج رو نشون میده ساعتی قبل از تحویل سال :


2- قبل از تحویل سال یه وقتهایی برای تست و دست گرمی یه آتیش بازی کوچک میکردن که این مال اون موقع هاست :
3- اینم آتیش بازی اصلی :4- این عکس لحظاتی پس از پایان آتش بازی رو نشون میده که پل در مه ای از دود حاصل از آتیش بازی گم شده :


5- این هم هاربر بریج در سیدنی نیم ساعت پس از سال تحویل در سکوت کامل :
امیدوارم اونهایی که منتظر ویزا هستند در سال 2010 ویزاشون بیاد و اونهایی هم که تصمیم به مهاجرت دارند در سال 2010 برای مهاجرت اقدام کنند و سال بعد تعداد ایرانیهای کنار هاربر بریج بشه 10 برابر

یه چیزی یادتون نره بچه ها ، اونم این هست که سالی 50000 مهاجر چینی وارد استرالیا میشه ، این در حالیست که از ایران ماکسیمم حدود 1000 ایرانی مهاجر میاد استرالیا ، این رو گفتم بدونید که چینی ها چقدر برای رشد و ترقی پشت کار دارند ، زبان انگلیسی چینی ها هم هزار برابر از ایرانی ها بد تر هستش ، ولی هزار برابر روحیه و پشت کار بهتر از ایرانی ها دارند .

به امید اون روزی که 1000000 Citizen ایرانی تبار در سیدنی داشته باشیم .

از پای کامپیوتر ها تکون نخورید پست بعدی ادامه عشق و حال هستش ، میخواهیم راجع به جاهای با حال بنویسیم (-: